دانلود رمان رمان جمعه سی ام اسفند اثر بهاره حسنی

دانلود رمان رمان جمعه سی ام اسفند اثر بهاره حسنی

دانلود رمان رمان جمعه سی ام اسفند اثر بهاره حسنی کیفیت 320

دانلود رمان رمان جمعه سی ام اسفند اثر بهاره حسنی pdf

نام رمان : رمان جمعه سی ام اسفند

نام نویسنده : بهاره حسنی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1040

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان جمعه سی ام اسفند

دانلود رمان جمعه سی ام اسفند اثر بهاره حسنی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

فرین، دختری که مادر و خـواهرش را از دست داده و با ازدواج مجدد پدرش به نوعی پدر را هم از دست داده است، زندگی تنها و پر از خلا فرین با پیشنهاد بهروز نامزد سابق خـواهرش وارد فصل تازه ایی از حوادث و اتفاقات مـی شود …

خلاصه رمان جمعه سی ام اسفند

چند ثانیه با اخمـی کم رنگ و متفکرانه نگـاهم کرد … باشـه … بعد هم دستش را تکـان داد و سوار ماشین شـد و دوستان جناب سرهنگ هم دو دستـه شـدند و یک دستـه سوار ماشین بهروز شـدند و دستـه دیگر هم با ماشین خـود جناب سرهنگ راهی شـدند … برایم بوق زدند و همه پیرمردها هم برایم دست تکـان دادند و من هم تا لحظه اخر که ماشین ها سر کوچه پیچیـدند و رفتند، ایستادم و برایشان دست تکـان دادم

پگـاه بغ کرده، مقابلم روی تخت نشستـه بود و به من که لباس مـی پوشیـدم، نگـاه مـی کرد … از ایینه مـی دیـدم که هر از چند لحظه دهانش را باز مـی کند تا حرفی بزند و بعد دوباره دهانش را مـیبندد … کـاملا مشخص بود که پگـاه با تصمـیم ما موافق نیست … با اینکه قول همکـاری داده بود، ولی معلوم بود که دلش با این کـار نیست

مانتـو شلوار ساده پوشیـدم … با مقنعه و کیف و کفش رسمـی ارایش نکردم … نیازی نبود … فعلا نیازی نبود … ولی مـی دانستم که به وقتش، بایـد مثل یک طمعه سر قلاب به نظر برسم … همان طور که به دستانم کرم مرطوب کننده مـی زدم از ایینه مـیز ارایش نگـاهش کردم … لب و لوچه اش اویزان شـده بود و با نگـاهی عصبی هر از چند ثانیه به ساعت بالای تختم نگـاه مـی کرد …

دانلود رمان رمان جمعه سی ام اسفند اثر بهاره حسنی | pdf لینک مستقیم بدون سانسور

دانلود رمان رمان جمعه سی ام اسفند اثر بهاره حسنی ریمیکس اینستاگرام

  • 16 ژانویه 2023
  • 0 نظر

برای ارسال نظر باید وارد شویدlogged in